چند روز پيش گوشيم از دستم افتاد و شکست


يه سال پيش همين موقع هم شکسته بود


مجبور شدم براي گوشي اي که ديگه قديمي شده و الان 2 ميليون بيشتر نمي ارزه،


1 ميليون دوباره خرج کنم تا lcd رو عوض کنم


وقتي رفتم براي تعميرش، آقاهه گفت ارزش نداره اصلا


اينو بده يه ميليون بزار روش يه گوشي جديد بردار


گفتم خب باشه ولي اطلاعات توش چي ؟


گفت نميشه برداري ديگه، وقتي تصوير نداري و تاچش کار نميکنه،


نميشه، بايد تعميرش کني اطلاعات رو برداري !


يعني 1 ميليون، به خاطر اطلاعات توش!


بدم نميومد 1 ميليون بيخود خرج نکنم و گوشي جديد بگيرم.


ولي با خودم گفتم، خب نوشته هام چي ؟ 


يعني همش پاک ميشه ؟


اون همه احساسي که فقط تو نوشته هام گم شده، اون همه ثبت لحظه به لحظه روزهام


همه يعني هيچي ؟


فروشنده نگام ميکرد و منتظر تصميم من بود. هي ميپرسيد مگه چي توش هست؟


عکسه ديگه . حيفه بخاطرش انقد خرج کني.


قاطع واستادم جلوش و گفتم : نه. اطلاعاتش خيلي مهمه. عکس هم نيست يه سري فايل و داکيومنته.


اينو که گفتم فکر کرد چه داکيومنت مهمي تو گوشي هست که نميتونم ازش بگذرم.


انقد که اون لحظه مطمين بودم حاضر نيستم از دستشون بدم، واسم جالب بود.


حيف که نميتونم تو اين زمان همه نوشته هام و منتشر کنم


حيف که فعلا بايد درگير خودسانسوري باشم


ولي يه روزي يه زماني همه رو منتشر ميکنم


روزي که نميترسم از قضاوت شدن و دو دو تا چهار تاي دور و بري هام




مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

موفقیت در راستای خواسته های خود دانلود رایگان مقاله فارسی روانشناسی نوستالژي و خاطرات دهه 60 و 70 سازنده يخساز صنعتي Jennifer روزمره گیجات Brad خرید اینترنتی لیست قیمت محصولات حرف آخر